آخر هفته...
چهارشنبه: سه شنبه مامانی و خاله اومدن خونمون و شب موقع رفتن نادیا هم باهاشون رفت ...چهارشنبه صبح هم بابایی ما رو برد پیش نادیا .اونروز نادیا تو حیاط مامانی استخر بادیش رو پر کرد و آبتنی کرد و عصر هم من و بابایی رفتیم بیرون واسه خرید و کلی چیز میز واسه خودم خریدم ...شب هم که برگشتیم نادیا خواست پیش مامانی بمونه و بابایی هم قبول کرد چون فیلم ترسناک خریده بود و میخواست اونشب فیلم ببینه... پنجشنبه: عصر تولد دعوت بودیم ...صبح بابایی رفت سر کار و ساعت ٥:٣٠ برگشت خونه حاضر شدیم و رفتیم خونه مامانی دنبال نادیا و مامانی و خاله و رفتیم یوسف آباد خونه ی ساغر جون که واسه سپهر کوچولو تولد گرفته بود...به نادیا که...
نویسنده :
...مامان نیلوفر...
12:20